مجله خبری، اطلاع رسانی و تجاری پرشیا

هنرهای بومی ایران در سفرنامه‌های مستشرقین غربی

ایران کشوری با تمدن کهن و فرهنگ و تاریخی غنی و ارزشمند بوده که همواره چشم و ذهن دیگر تمدن‌ها را به خود مشغول نگاه داشته است. کشورمان ایران همواره مهد رویش هنر بوده و در این امر دارای تنوع و زیبایی چشم‌گیری است. هنرهای بومی و یا سنتی به هنرها و صنایعی با ظرافت خاص گفته می‌شوند که در طی قرن‌های متمادی از دل ریشه‌ها، ارزش‌ها، باورها و سنن بومی برآمده و رشد کرده و شکل گرفته‌اند. یکی از ویژگی‌های هنرهای سنتی جنبه رمزی و تمثیلی این هنرهاست. یک اثر هنری سنتی زیباست و این زیبایی در هنر سنتی ذاتی است. کاربردی بودن آثار منقول و غیرمنقول و حتی آثاری که در گروه هنرهای جاری در زمان قرار دارند مانند موسیقی و نمایش‌های سنتی، یکی از ویژگی‌های اصلی هنرهای سنتی است که سابقه‌ای طولانی در فرهنگ ایرانی دارد. هنرهای سنتی بسیار متنوع و مطابق با نیازهای روحی و روانی اقوام مختلف سرزمین ما پدید آمده‌اند. از این رو همانند آیینه‌ای منعکس کننده‌ی فرهنگ سنتی جامعه ایرانی بوده‌اند. نقوش، رنگ‌ها، آرایه‌ها، نواها، ریتم‌ها و دیگر عناصر سنتی دست به دست هم داده تا امروز مجموعه هنرهای اصیل ایرانی را از سرپنجه‌های استادان هنرهای سنتی طلب کنیم (پایگاه اطلاع رسانی صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران، پنجشنبه، ۰۳ مرداد ۱۳۹۲).
ویژگی‌های اساسی هنرهای بومی شامل موارد زیر است:

  • اثری که تحت عنوان هنرهای بومی و یا سنتی ساخته و پرداخته می‌شود، جنبه‌ی هنری داشته، در آن از سنت‌ها، فنون و روش‌های سنتی بهره گرفته شده و از
  • ابزار و مواد خاص و با کیفیت در ساختن آن استفاده شده است.
  • آثار هنرهای بومی دارای پیشینه‌ی اعتقادی و تفکرات سنتی و بومی می‌باشد.
  • آثار هنرهای بومی در واقع میراث فرهنگی و تاریخی یک تمدن است.
  • این آثار در راستای رشد و تعالی یک تمدن به کار گرفته شده و در این جهت خدمت‌رسانی می‌کند.
  • آثار هنرهای بومی حامل پیام‌های فرهنگی بوده و از ارزش‌ها و باورها و نیز آداب و رسوم یک تمدن سخن می‌گوید.

هنرهای بومی یا سنتی ایران را می‌توان به طور کلی در شش دسته تقسیم‌بندی کرد: 

  • شعر و ادبیات
  • موسیقی
  • معماری و هنرهای وابسته به آن
  • نمایش‌های سنتی و آیینی (مانند تعزیه، روحوضی، خیمه‌شب‌بازی و سیاه‎بازی)
  • نساجی سنتی (مانند زری بافی، مخمل بافی و …)
  • و صنایع مستظرفه (که به جز پنج دسته‌ی بالا شامل همه‌ی آثار هنری می‌شود)

در طول سالیان دراز موقعیت خاص ژئوپلتیکی و جاذبه‌های طبیعی و تاریخی ایران، سیاحان و مستشرقین زیادی را به خود جلب کرده است. یکی از مهم‌ترین منابعی که می‌توان در مورد هنرهای بومی و سنتی ایران به آن ارجاع داد، سفرنامه‌هایی است که مستشرفین و سیاحان اروپایی و غیراروپایی در مورد ایران و هنر اصیل و ناب این مرز و بوم نوشته‌اند. سفرنامه‌هایی چون سفرنامه‎‌های تاورنیه، شاردن، مادام دیو لافولا، اوون فلاندن، کلاویخو و کتاب‌های تاریخ کیانیان اثر کریس تین سن دانمارکی، سه سال در دربار ایران اثر فوریه و بسیاری از آثار دیگر از جمله منابع ارزشمندی در مورد ایران و هنرهای بومی آن به شمار می‌روند. سفرنامه‌نویسان مدعی تدوین تاریخ ایران نبودند، بلکه هدف عمده‌ی آنان آشنایی مردم مغرب زمین با فرهنگ و هنر و تمدن ایران بوده است. همراه با وقوع جنبش رنسانس در اروپا، روحیه‌ی سیاحت و جهانگردی در میان اروپاییان گسترش یافت و به دنبال آن سیاحان زیادی به کشورهای دور و نزدیک و نیز ایران سفر کردند. سفرنامه‌ها از حیث بازنمایی جامعه‌ی ایرانی جز منابع بسیار مهمی تلقی می‌شوند. ایران به دلیل موقعیت سیاسی، اقتصادی و نیز به دلیل داشتن تمدن و تاریخی کهن بسیار مورد توجه سیاحان و مستشرقین اروپایی بود. یکی از نکات در خور توجهی که در اکثر این سفرنامه‌ها قابل مشاهده است، توصیفات ارزنده‌ی سفرنامه‌نویسان در زمینه‌ی هنرهای بومی و سنتی ایرانی است. بخش قابل توجهی از این توصیفات مربوط به هنر معماری ایرانی و مقایسه‌ی آن با بناهای اروپایی بوده و محور اصلی در این هنر ناب ایرانی، معماری به کار رفته در ابنیه‌ی شهر اصفهان که زمانی پایتخت سلسله‌ی صفویان بوده می‌باشد. در آن زمان رابطه‌ی بین ایران و غرب علاوه بر داد و ستدهای اقتصادی و سیاسی، بر پایه‌ی روابط هنری نیز استوار بود. برای مثال می‌توان به تاثیرپذیری هنرمندان ایرانی از هنرمندان اروپایی را در حوزه‌ی نقاشی و نگارگری اشاره کرد که تجلی آن در بنای کاخ چهلستون بوده و تصاویر منقوش در این کاخ ترکیبی از هنر ایرانی و اروپایی است. براون، هربرت، اولئاریوس، شاردن، دولیه‌ده‌لاند، کمپفر و سانسون از جمله سفرنامه‌نویسانی بودند که علاوه بر توصیف بناهای اصفهان، تصاویری از آن‌ها برداشته و در سفرنامه‌ی خود منتشر کرده‌اند. انتشار این سفرنامه‌ها و تصاویر در انتقال مفاهیم معماری و اندیشه‌ی معماران ایرانی به مردم مغرب زمین نقش به سزایی داشته و زمینه را برای الگوبرداری معماران اروپایی از سبک و هنر معماران ایرانی فراهم ساخته بود. دونالد ویلبر که به بررسی باغ‌ها و کوشک‌های ایران پرداخته است، در توصیف کاخ چهلستون از مهارت و استادی ایرانیان یاد می‌کند که «فضای خارج از عمارت را با فضای داخل آنچنان مربوط و هماهنگ می‌سازند» (ویلبر، ۱۳۴۸: ۱۲۲). سیاحان با توصیف بناهای تاریخی ایران، علاوه بر بازگویی تاریخ و تمدن این کشور، به توصیف هنر و اندیشه‌ی هنرمندان و معماران این سرزمین می‌پرداختند.
شرح و توصیف پیترو دلاواله از شهر اصفهان –پایتخت ایران- یکی از شرح‌های اولیه و باارزشی است که یک اروپایی از اصفهان داده است. هنگامی که او از اصفهان بازدید می‌کرد، شهر در حال ساخته شدن بوده است. وی عقیده داشت که اگر ساختمان این شهر به اتمام برسد، بسیار بزرگ‌تر و زیباتر از شهرهای قسطنطنیه و یا رم خواهد شد، زیرا که او هیچ شهری را در جهان ندیده که مانند اصفهان، این رم شرق، چنین برداشت ساختمانی داشته باشد (دلاواله، ۱۳۴۸: ۴۷۲). زیرا «… نسبت به قسطنطنیه … اصفهان نه تنها از بسیاری جهات مساوی است بلکه به جرأت می‌توان گفت از آن برتر است» (دلاواله، ۱۳۴۸: ۳۵).
ایران زمین برای ژاپنی‌ها نیز کشوری ناشناخته محسوب می‌شد و ورود سیاحانی ژاپنی نظیر یوشیدا، فوکوشیما، ایئناها، اینوئه، یاماتوکا و کازاما موجبات آشنایی بیشتر مردم ژاپن با کشور ایران و فرهنگ ایرانی را فراهم ساخت. آکی‌یو کازاما در سال ۱۳۰۸ شمسی به عنوان وزیر مختار ژاپن تعیین و روانه‌ی ایران شد. او سه سال در ایران اقامت داشت و در این مدت شیفته‌ی ذوق و هنر، و نیز فرهنگ و تمدن ایرانی شد. او در این مدت به مطالعه‌ی تاریخ ایران پرداخت و دلبسته‌ی هنر و ادب ایرانی گردید. کازاما پس از بازگشت خود به ژاپن دیده‌ها و شنیده‌های خود را در مورد آنچه در ایران بر اون گذشته بود تحت عنوان یک سفرنامه تدوین نمود. او ذوق و هنر و حس زیبایی‌شناسی ایرانی را که از هزاران سال پیش با جان و روح مردم این سرزمین عجین گشته است، در طرح قالی و دیگر ساخته‌های این خطه این خطه درمی‌یابد. وی در سفر به اصفهان و بازدید از معماری شگفت‌انگیز دوران صفویه، از اصفهان با عنوان شهر اصیل ایران نام می‌برد.
کازاما در گشت و گذار خود از اصفهان سری به یک کارگاه قالیبافی می‌زند و دیده‌های خود را اینگونه روایت می‌کند: «این بافته‌ها از روزگار باستان محصول ویژه‌ی ایران بوده، و در گنجینه‌ی شوءسوءئین در ژاپن قالی و بافته‌های عالی دیگر که روح و رایحه‌ی ایرانی دارد بسیار است. در عصر حاضر، قالی ظریف و ریزبافت هنری که رنگ طبیعی گیاهی دارد و با دست‌ بافته شده، قطعه‌ی کوچکش هم هزارین قیمت دارد و در شمار چیزهای تجملی است که مردم ما هنوز قوه‌ی خریدش را ندارند». او در ادامه و در رابطه با دار قالی نیم‌بافته و دخترکان بافنده‌ای که از جان خود بر تارهای قالی می‌بافتند اینگونه می‌نویسد: «قالی و قالیچه‌ای که به سالی و چندین ماه آن را با تار دل و پود جان می‌بافند و می‌گسترند، کالای تجاری نیست، جان و حیات است و هنرِ با روح است. ساختن قالی، بافتن با نخ و پشم نیست، تنیدن از دل و بافتن از جان است».
او در سفرنامه‌ی خود قالی ایرانی را اینگونه توصیف می‎‌کند: «قالی ایرانی از قدیم‌ترین صنایع و هنرهای این سرزمین است و دیرینه‌ی آن به روزگار کهن می‌رسد. به گفته‌ی محققان، شیوه‌ی بافت و رنگ‌آمیزی و دیگر ویژگی‌های قالی ایرانی از پنج هزار سال پیش تا امروز چندان دگرگون نشده است… امروزه هم (همانند گذشته) در میان قالی‌هایی که آن را شاهکار و عتیقه‌ی چشم‌گیر می‌گویند، تقریبا نمی‌توان دو قطعه‌ی همانند پیدا کرد. از این‌رو در این روزگار این نمونه‌ها از پایه‌ی صنایع دستی فراتر رفته و در زمره‌ی آثار نفیس هنری به شما است. در مقایسه‌ی آثار هنری می‌بینیم که چون هنرمندان آن روزگار جدیت، دقت و ظرافت در کار داشتند، قالی بافته‌ی آن‌ها از آثار ممتاز هنری است». کازاما به بررسی ویژگی‌های قالی ایرانی می‌پردازد و درمی‌یابد که نما و نقشه‌ی هر قالی به تناسب روستا یا قومیت بافنده‌اش متفاوت است. «کسی که تا اندازه‌ای با این نقش‌ها آشنا باشد، می‌تواند به دیدن قالی به یک نظر دریابد که محصول کجا است. نقش و نگارگل‌ها و پرندگان ظریف و زیبا در بافته‌های کرمان، یا رنگ‌آمیزی شاد و دل‌انگیز قالی ترکمان و ویژگی‌هایی از این دست نمودار جای بافت قالی است. در هر کدام از نواحی ایران، رنگ زمینه‌ی قالی اصالت خود را دارد، و تقلید از جای دیگر نیست. از کردستان در غرب تا خراسان در شرق ایران، بافته‌ی هر جا ویژگی و امتیاز خود را نشان می‌دهند». او در ادامه به بررسی انواع قالی‎‌ها (فرش، نمد، ساروق و گلیم) پرداخته و مواد به کار رفته در آن‌ها و نیز شیوه‌ی بافتن آن‌ها را شرح می‌دهد. کازاما در زمینه‌ی قیمت گران قالی‌های دست‌بافته‌ی ایرانی می‌نویسد: «دقت می‌شود که هر بند انگشت از کار دست کم چهل و چهار یا چهل و پنج گره داشته باشد. این است که به سر رساندن کار بافتن یک قالی ده ذرعی بیش از یک سال طول می‌کشد. پس می‌توان دریافت که چرا قالی این اندازه گران است». در انتها او مقایسه‌ی جالبی میان فرش‌های دستبافت و فرش‌های ماشینی انجام می‌دهد و می‌گوید که «تفاوت فرش‌های ماشینی با قالی دستبافت ایرانی مانند اختلاف آهنگ نواخته شده با پیانو و پیانولا است، و به راستی به هیچ روی با هم قابل مقایسه نیست».
کازاما در رابطه با تعزیه که یکی از هنرهای بومی ایران است می‌نویسد و این نکته را ذکر می‌کند که بیشتر نمایش‌های مذهبی در ایران از تعزیه‌داری یا سوگواری شیعی (برای اهل بیت) منشأ گرفته و به همین سبب تعزیه خوانده شده است. او در مورد سبک اجرای این نمایش سنتی می‌نویسد که در این تعزیه، کلام و بیان بازیگران مانند گفتار «جوروری»، نمایش عروسکی ژاپن، به سبک قدیم است.
او همچنین به زیارتگاه‌ها و آرامگاه‌های شاهان و مساجدی که در سراسر کشور فراوان هستند اشاره می‌کند و در این زمینه از کاشی و سفال‌هایی که لعاب روزگار خود را دارد نام می‌برد که زینت‌بخش این اماکن هستند. او می‌گوید که این بناها و زینت‌های آثار هنر قدیم ایران را به امروزیان رسانده است اما اکنون دیگر نمی‌توانند نظیر این آثار را بسازند.
در هنر فلزکاری اقلام مختلف را مانند کوزه، گلدان، تشت، سینی قلمزنی، سرقلیان و چیزهای تزئینی و مجسمه‌های هنری نام می‌برد. کازاما برخی از ساخته‌های فلزی مانند دسته‌ی شمشیرهای کهنه را از نظر میزان زیبایی و ظرافت با گلدوزی زیبای ابریشم مقایسه کرده است.
کازاما در مورد نگارگری نیز می‌گوید که نقاشی و نگارگری به علت منعیات اسلامی در ایران چندان پیشرفت نکرد. او در ادامه می‌نویسد: «در ایران از روزگار شاه عباس بزرگ نگارگران با این که در شمار اندک بودند، با کشیدن تصاویری به سبک نقاشی خاور دور که تفاوت دور و نزدیک در آن نموده نمی‌شد، یا سایه روشن نداشت، نقاشی را پویا نگه داشتند؛ و در دوره‌ی متأخر در نقاشی رنگ و روغن به شیوه‌ی اروپا طبع آزمودند».
کازاما در وصف زیبایی و ظرافت هنر مینیاتور ایران و نیز ارزش والای آن اینگونه می‌نویسد: «مینیاتور بر تارک هنرهای ایران می‌درخشد. مینیاتور شیوه‌ای یکسره خاوری در نقاشی است، و هر چند که از نظرگاه نگارگری غربی نه فقط فاقد بعد نمایی که دارای کمبودهای دیگر است، ارزش هنری بس والا دارد». او به ظرافت و دقت در آثار مینیاتور ایرانی اشاره می‌کند و می‌نویسد که در تصاویر بسیار کوچک، با چنان جزءپردازی‌ کار صورت گرفته که حتی خال صورت افراد هم پیداست، «موزه‌ها یا مجموعه‌داران مشهور اروپا و آمریکا به داشتن این نقاشی‌های نفیس و کمیاب می‌بالند».
کازاما در زمینه‌ی نساجی و گلدوزی ایرانی اظهار می‌کند که منسوجات ایران هم در بافت و هم در گلدوزی و رنگرزی و کیفیت‌های گوناگون فنی و ذوقی در روزگاری به اوج خود رسید و بر بافته‌های چینی نیز تاثیر گذاشت. او در مورد منسوجات اصیل و محکم می‌گوید: «منسوج محکم اگر چند صد سال هم بر آن گذشته و غبار و ته رنگی همچون خاکستر بر آن پدید آمده و رنگ‌های گوناگون در آن به توازن و هماهنگی رسیده باشد، همچون سبزه‌زاری پوشیده از گل‌های پاییزی دل‌انگیز است».
کازاما از موسیقی، یکی دیگر از هنرهای بومی و سنتی ایران نیز غافل نماند. او در سفرنامه‌ی خود از موسیقی ایرانی اینچنین یاد می‌کند: «موسیقی ایرانی با آن که از موسیقی عرب اثر پذیرفت، اما نغمه‌ها و دستگاه‌های خاص ایرانی که احساسات لطیف را، مانند اندوه فراق، می‌رساند، در آن بازمانده است».
کتاب «ایران در یک قرن پیش» سفرنامه‌ی دکتر ویلز به ایران است که در پی اعلام درخواست یک پزشک خارجی در ایران، به کشورمان سفر کرده، چندین سال در اینجا اقامت داشته و شاهد رویدادهای سیاسی و اجتماعی فراوانی بوده است. ویلز در سفرنامه‌ی خود در مورد صنایع دستی ایران هم نکاتی را ذکر می‌کند: «کارهای هنری به خصوص هنرهای دستی ایران واقعا جالب است. از جمله در آباده حکاکی‌های زیبایی بر روی ظروف فلزی به خصوص وسایل مسی انجام می‌گیرد. به علاوه در آنجا قاشق‌های شربت‌خوری چوبی زیبا و فوق‌العاده قشنگی می‌سازند که بی‌نظیر است. کامل‌ترین انواع این هنرها در اصفهان است، از جمله یک نوع لیوان‌های برنجی کنده‌کاری شده. خوشنویسی و خطاطی هم یکی از هنرهای قابل تقدیر و پرطرفدار در ایران است. یک قطعه یا سطر نوشته شده بر روی کاغذ مربوط به خوشنویسان به قیمت گزافی فروخته می‌شود. به خصوص خط نوشته‌هایی از آیه‌های قرآن یا غزلیات دلنشین حافظ خواستاران زیادی دارد». او در ادامه در مورد هنر خاتمکاری می‌نویسد و می‌گوید که «خاتمکاری یا صنعت نشاندن فلز در چوب هم هنر جالب دیگری است که استادکاران نابغع و به نامی در اصفهان و شیراز دارد» و به این نکته اشاره می‌کند که ارزش آن‌ها چنان بالاست که تنها خریداران مشتاق و ثروتمند از پس خریدن چنین آثاری برمی‌آیند. ویلز همچنین در مورد هنر ساخت زیورآلات در ایران می‌نویسد که در زنجان رونق داشته و ظروف نقره و ملیله‌کاری‌شان بی‌نظیر است.
کتاب «سفرنامه‌ی از خراسان تا بختیاری» شرح سفر هانری رنه دالمانیِ فرانسوی است که عشق و علاقه‌ی خاصی به جمع‌آوری اشیاء آنتیک ساخت خاور زمین، مخصوصا صنایع ایران داشته و در سفرهای خود به کشور ایران هر آنچه که توانسته از کارهای دستی نفیس قدیمی –قالی و قالیچه و منسوجات زربفت و اشیاء فلزی- به دست آورده و با خود به فرانسه برده و مجموعه‌ی قابل ملاحظه‌ای را تشکیل داده است. او سه بار به ایران سفر می‌کند و به توصیه‌ی دوست خود، در نهایت کتابی چهار جلدی از سفرنامه‌ی خود و در باب آداب و رسوم، مذهب، سیاستمداری و نیز صنایع دستی و مصنوعات ایران می‌نویسد. دالمانی در فصلی از سفرنامه‌ی خود در مورد فرش ایرانی می‌نویسد: «ایرانیان از زمان‌های بسیار دور در بافتن فرش مشهور بوده‌اند و ممکن است از بافتن پارچه طریقه‌ی بافتن فرش را دریافته باشند. او مواد اولیه‌ی لازم برای بافتن فرش، دستگاه فرش بافی (قائم و افقی)، طریقه‌ی شستشو و نگهداری از آن و نیز انواع سبک‌های فرش بافی (اصفهانی، کرمانی، خراسانی، هراتی، کردستانی، همدانی و شیرازی) را در کتاب خود شرح می‌دهد. دالمانی از کارگرانی که به فرش بافی اشتغال دارند و نیز زنان بسیاری که عمر خود را در پای دارهای قالی می‌گذرانند غافل نبوده و در مورد آن‌ها و اجرت‌شان می‌نویسد. هانری رنه در مورد اوج ذوق و هنر فرش بافان ایرانی اینگونه می‌نویسد: «فرش‌هایی که برای کاخ‌های سلطنتی و عمارات بزرگان بافته می‌شوند دارای مناظر زیبایی هستند. بافنده نهایت استادی و هنرمندی خود را در چنین فرش‌هایی به کار می‌برد و غالبا مناظر خوش‌نمای بساتین پرشکوفه و گل را که مرغان خواننده مانند سار و بلبل بر فراز آن‌ها به نغمه‌سرایی پرداخته‌اند و موجبات نشاط شاهان و فرمانروایان را در فصل بهار فراهم می‌نمایند، مجسم می‌سازد و گاهی هم مناظر بهاری کوهسار و دشت و دمن را به طور طبیعی با گل‌های خودرو نمایش می‌دهد. نوع اخیر در قرن شانزدهم به درجه‌ی کمال رسیده بود. فرش‌های این قرن دارای حاشیه‌ای هستند که نقش و نگار آن‌ها با تزئینات متن توافقی ندارند و به منزله‌ی قاب ظریفی هستند که تابلوی نفیسی را احاطه کرده باشند». او همچنین در مورد گلیم ایرانی، انواع آن و نیز مواد به کار رفته در گلیم را بررسی می‌کند. دالمانی در فصلی دیگر به خاتم کاری که یکی از هنرهای صناعی ایران است می‌پردازد و می‌گوید: «اثاث البیت خاتم بسیار جالب توجهی از ایران به اروپا وارد شده که متعلق به قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم می‌باشند. این اشیاء شباهت زیادی به کارهای ایتالیایی دارند… این نوع موزاییک از این نظر ممتاز است که در آن قطعات کوچک عاج به کار رفته و نقشه‌ی آن هم مانند نقشه‌های قالی و قالیچه است». او با دیدن کار منبت‌کاران بر روی شیشه، اینگونه دیده‌های خود را وصف می‌کند: «گاهی صنعتگران ماهر چنان ترکیبات خوش‌نمایی درست می‌کنند که اشخاص با ذوق از دیدن آن‌ها حیران و مبهوت می‌شوند. قطعات کوچک چوبی که در این صنعت به کار رفته‌اند به باریکی چوب کبریت هستند و تعجب در این است که استاد ماهر در همین چوب‌های نازک شکاف‌هایی هم ایجاد کرده است تا قطعات شیشه‌های الوان در آن‌ها جای بگیرند».
دکتر یاکوب ادوارد پولاک از دیگر سیاحانی است که به ایران سفر کرده و دیده‌ها و تحقیقات خود را در مورد ایران زمین به رشته‌ی تحریر درآورده است. او متولد شهر بوهم در کشور چک کنونی بود و از سال ۱۸۵۱ تا سال ۱۸۶۰ در ایران زندگی کرد و از سال ۱۸۵۵ به بعد طبیب مخصوص شاه بود و بعدها در وین به تدریس زبان فارسی پرداخت. اون سفرنامه‌ی خود را با عنوان «ایران و ایرانیان» در سال ۱۸۶۵ در دو جلد به چاپ رسانید. پولاک در زمینه‌های پارچه‌های قلمکار اینگونه می‌نویسد: «قلمکار که منسوجی است لطیف با نقش گل‌های ریز درهم پیچیده که به طرح‌های اسلیمی بی‌شباهت نیست سخت مورد توجه قرار دارد و همچنین است چیت‌های احرامی که راه‌راه‌هائی با نقش گل و به رنگ‌های گوناگون بر آن طرح کرده‌اند. تهیه‌ی این پارچه‌ها بسیار پر زحمت است و خرج بسیار در بردارد، چه هر رنگی را باید با دست و به صورت تک‌تک بر پارچه بزنند و بعد با پوشاندن آن‌ها با صمغ سقز مانع درهم دویدن رنگ‌ها بشوند». پولاک در زمینه‌ی دوام و کیفیت فرش‌های ایرانی ماجرای خرید خودش را می‌گوید: «واقعا دوام فرش‌های ایرانی حیرت‌انگیز است. در سال دوم اقامتم در تهران می‌خواستم سه فرش زیبای مستعمل را از یک نفر ایرانی بخرم. چون قیمت خواسته شده قدری به نظرم زیاد می‌آمد به رخ فروشنده کشیدم که این فرش‌ها دیگر کهنه شده است، وی بلافاصله در جوابم گفت که به هیچ وجه چنین نیست و او خود این فرش‌ها را بیش از شانزده سال نیست که خریده است. در این معامله با هم کنار آمدیم و پس از هشت سال استفاده باز همان قیمت را برای آن فرش‌ها به من پرداختند». نمدمالی یکی دیگر از هنرهای بومی و صنایع دستی ایران است که از دیدگان پولاک نیز پوشیده نماند. او در این مورد در سفرنامه‌اش چنین نوشته است: «ایرانی‌ها در کار تهیه و ساخت نمد از انواع گوناگون با نقوش زیبا و کتیبه‌های دلپسند، آن هم با پشم رنگ کرده مهارت خاص دارند. نمدهای ساخت یزد هر چند که بیش از ۵/۱ اینچ ضخامت دارد دارای نرمی و انعطاف فوق‌العاده است؛ نمدهای کوچک ساخت همدان که از موی بز تهیه شده چنان شفاف و صیقلی است که به ابریشم می‌ماند». او در مورد ظروف مسی و زیبایی بیکران آن چنین می‌نویسد: «لوازم مسی که از کاشان می‌آید به استحکام در لحیم‌کاری، زیبایی شکل و حکاکی دلپسند شهرت دارد و سراسر ایران خواهان آنند. من خود در آنجا کاسه‌ها و جام‌هایی دیدم که با خطوط اسلیمی، نقوش و کلمات و آیات عربی حکاکی شده بود و آن هم چنان زیبا که به حق می‌توانستند نام استاد سازنده‌ی خود را شهره کنند». پولاک در مواجهه با صنایع دستی ایران و ذوق و هنر ایرانی به زیبایی در کتابش می‌نویسد: «من خود درها، نیمکت‌ها و از این قبیل اشیاء را که به زیبایی تمام ترصیع شده بودند در کاخ‌های سلطنتی تهران دیده‌ام و قرین اعجاب شده‌ام». پولاک در سفرنامه‌اش همچنین به صنایع دیگری چون پتوبافی، مخمل بافی و چرم‌ دوزی و پوستین دوزی نیز اشاره می‌کند.

1 نظر
  1. عماد می گوید

    متن زیبایی در مورد نظرات ایران گردان و ایران شناسان قدیم از پرشیا بود

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.